کتاب صوتی سگ ولگرد اثر صادق هدایت

کتاب صوتی سگ ولگرد اثر صادق هدایت
 قابل استفاده فقط در اپلیکیشن 
نویسنده: صادق هدایت 
راوی: رضا عمرانی
 

داستان کوتاه صوتی «سگ ولگرد» اثر «صادق هدایت»، داستان‏‌نویس سرشناس ایرانی است که نخستین‏‌بار در سال 1321 شمسی و در مجموعه‌‏ی داستان‏ کوتاه «سگ ولگرد»، به‏‌همراه 7 داستان دیگر انتشار یافت. داستان کوتاه صوتی سگ ولگرد، درباره‏‌ی سگی به ‏نام «پات» است که صاحب خود را گم کرده و سرگردان شده است. آدم‌‏ها که پات را تنها و بی‏‌سرپناه می‏‌بینند، از هیچ آزار و اذیتی در حقش دریغ نمی‌‏کنند. سهم پات از دنیا، کتک و لگد آدم‌‏هاست که بی‌‏درنگ و بی هیچ دلیلی، به سویش روانه می‏‌شود. پات با سگ‌‏های دیگر متفاوت است. چشم‏‌های او، یادآور… 
(بیشتر بخوانید)


(167)
 
 

مشخصات کتاب

نویسنده صادق هدایت
راوی رضا عمرانی
کارگردان راضیه هاشمی
مدت 25 دقیقه
حجم دانلود مگابایت
تعداد فصل 1
ژانر داستان و رمان ایرانی
ناشر روزگار
ناشر صوتی نوار
سال انتشار 1326
سال انتشار صوتی 1395
زبان فارسی
شابک ‎978-622-6393-86-7

خلاصه کتاب

 

داستان کوتاه صوتی «سگ ولگرد» اثر «صادق هدایت»، داستان‏‌نویس سرشناس ایرانی است که نخستین‏‌بار در سال 1321 شمسی و در مجموعه‌‏ی داستان‏ کوتاه «سگ ولگرد»، به‏‌همراه 7 داستان دیگر انتشار یافت.
داستان کوتاه صوتی سگ ولگرد، درباره‏‌ی سگی به ‏نام «پات» است که صاحب خود را گم کرده و سرگردان شده است. آدم‌‏ها که پات را تنها و بی‏‌سرپناه می‏‌بینند، از هیچ آزار و اذیتی در حقش دریغ نمی‌‏کنند. سهم پات از دنیا، کتک و لگد آدم‌‏هاست که بی‌‏درنگ و بی هیچ دلیلی، به سویش روانه می‏‌شود.
پات با سگ‌‏های دیگر متفاوت است. چشم‏‌های او، یادآور چشم‌‏های انسان است. چشمانی پر از غم، رنج؛ چشمانی سرشار از انتظار. پات دلش برای کودکی تنگ شده؛ برای آرامش، سبکی، امنیت و آغوش گرم مادرش.
این داستان کوتاه، تابه‌‏حال به چندین زبان زنده‌‏ی دنیا ترجمه شده و مورد توجه و تحسین منتقدان و دوست‌داران ادبیات قرار گرفته است.

خلاصه‌ای از کتاب صوتی سگ ولگرد:

هدایت نویسنده‏‌ای واقع‏گراست و از این‌‏جهت، از وصف وقایع، اگرچه تلخ باشند، ابایی ندارد. داستان کوتاه صوتی سگ ولگرد، از فضای یخ‏‌زده، تاریک و مرگباری سخن می‏‌گوید که بر خیابان‌‏های شهر حاکم شده است. انسان‌‏هایی که از فقر و بدبختی رنج می‌‏برند و چهره‌‏ی انسانی خود را از دست داده‌‏اند.
پات مورد اذیت و آزار انسان‌نماها قرار می‌‏گیرد، اما خود هم‌رنگ آنان نمی‌‏شود. تنها کوله‌‏باری از غم و آرزو را در پشت چشم‏‌های ژرفش، با خود حمل می‌‏کند. او به‌‏دنبال محبت می‌‏گردد. محبتی کوچک که ته دلش را گرم کند. محبتی کوچک از جانب انسانی که پات حاضر است تا آخر عمر، به او وفادار بماند و خدمتش را بکند.
او از انسان‌‏ها چیز زیادی نمی‌‏خواهد؛ مگر کمی انسانیت. اندکی محبت بدون سو نیت و نوازشی از سر دلسوزی. اما هربار که پرتوی کوچکی از امید، به قلب زخم‌‏خورده‌‏ی پات می‌‏تابد، تنها غمی بر غم‏‌های او اضافه می‌‏شود. مردی که به‌‏ظاهر، مهربان و دلسوز می‌‏آید، قلاد‌ه‌‏ی پات را می‌‏د و تنهاتر از قبل، رهایش می‌کند؛ صاحب قبلی پات، پس از اندکی جست‏‌وجو، از تلاش بیشتر برای یافتن سگ وفادارش، صرف‏‌نظر می‏‌کند.
پات در دنیایی سرد و بی‌‏رحم، بی‏‌کس و بی‏‌سرپناه مانده است.

قسمتی از کتاب سگ ولگرد:

در داستان کوتاه صوتی سگ ولگرد می‏شنویم:
«دو چشم باهوش آدمی در پوزه‌‏ی پشم‏‌آلود او می‌‏درخشید. در ته چشم‌‏های او یک روح انسانی دیده می‏‌شد، در نیمه‌‏شبی که زندگی او را فراگرفته بود، یک چیز بی‌پایان در چشم‌‏هایش موج می‏‌زد و پیامی با خود داشت که نمی‌‏شد آن را دریافت؛ ولی پشت نی‏نی چشم او گیر کرده بود. آن نه روشنایی و نه رنگ بود، یک‌‏چیز باورنکردنی مثل همان چیزی که در چشمان آهوی زخمی دیده می‌‏شود، بود، نه‌‏تنها یک تشابه میان چشم‏‌های او و انسان وجود داشت؛ بلکه یک نوع تساوی دیده می‏‌شد. دو چشم میشی پر از درد و زجر و انتظار که فقط در پوزه‌‏ی یک سگ سرگردان ممکن است دیده شود».
هدایت، «پات» را سگی دارای ویژگی‏‌هایی انسانی می‌‏داند. آن هم در جامعه‌‏ای که گویی در آن انسان‌‏ها، بویی از انسانیت نبرده‌‏اند. همه‌‏ی آن‌‏ها از شکنجه‌‏کردن این سگ بینوا لذت می‏‌برند و از او نفرت دارند. پات برای آن‌‏ها، صرفا وسیله‌‏ای برای رهایی از زندگی کسالت‏‌بارشان است. آزاردادن پات برای آنان، سرگرمی و در عین حال، نوعی انتقام‌‏جویی است.
پات به‌‏نوعی تاوان بدبختی‌‏های آن‌‏ها را پس می‏‌دهد. آن‏‌ها انسان‏ند، اما در رفتارشان با سگ بینوا، پات به‌‏مراتب انسان‌‏تر است. به‌‏راستی کدام‏‌یک شایسته‌‏ی «پست» نامیده‌ ‏شدن هستند؟ در ادامه می‏شنویم:
«ولی به نظر می‌‏آمد نگاه‏‌های پر از التماس او را کسی نمی‏‌دید و نمی‌‏فهمید! جلو دکان نانوایی، پادو او را کتک می‏‌زد، جلو قصابی، شاگردش به او سنگ می‌‏پراند، اگر زیر سایه‌‏ی اتومبیل پناه می‌‏برد، لگد سنگین کفش می‌خ‏دار شوفر از او پذیرایی می‏‌کرد و زمانی که همه از آزار به او خسته می‌‏شدند، بچه‏‌ی شیربرنج‌ ‏فروش لذت مخصوصی از شکنجه‌‏ی او می‌‏برد. درمقابل هر ناله‌‏ای که می‏‌کشید، یک پاره‌ ‏سنگ به کمرش می‏‌خورد و صدای قهقه‌‏ی بچه پشت ناله‏‌ی سگ بلند می‌‏شد و می‌‏گفت: «بدمسب صاحاب!» مثل این‏که همه‌‏ی آن‌‏های دیگر هم با او هم‌دست بودند و به طور موذی و آب‏زیرکاه او را تشویق می‌‏کردند، می‏‌زدند زیر خنده. همه محض رضای خدا او را می‌‏زدند و به‌‏نظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را که مذهب نفرین کرده و هفتاد جان دارد، برای ثواب بچزانند».

درباره‌‏ صادق هدایت:

صادق هدایت، داستان‌‏نویس و مترجم ایرانی در سال 1281 خورشیدی در تهران متولد شده و در سال 1330 در پاریس درگذشت. صادق هدایت، یکی از پیش‌گامان داستان‌‏نویسی مدرن ایران به‌‏حساب می‏‌آید. نویسندگان برجسته‌‏ی نسل‏‌های پس از او، همچون عباس معروفی، هوشنگ گلشیری و غلام‌حسین ساعدی، تاثیری انکارناشدنی از وی پذیرفته‌‏اند.
اثر معروف وی، «بوف کور» که رمانی کوتاه به سبک سورئالیست است، نقطه‏‌ی عطفی برای ادبیات داستانی ایران به‌‏شمار می‏‌رود. عباس معروفی، نویسنده‏‌ی نامدار ایرانی، کتابی با نام «پیکر فرهاد» در پاسخ به کتاب بوف کور نوشته است.
یکی از نخستین آثار هدایت، کتاب «فواید گیاه‌خواری» بود که آن را در زمانی که هنوز در دبیرستان مسیحی سن‏لویی مشغول به تحصیل بود، نوشته و منتشر کرد. هدایت از جوانی به گیاه‌خواری روی آورده و تا پایان عمر، گیاه‌خواری را ادامه داد. او معتقد بود خوردن گوشت، موجب ایجاد خوی درنده در انسان می‏‌شود. وی بر این باور بود که پایان‌ ‏دادن به جنگ و ستیز میان آدمیان، با پرهیز از کشتار حیوانات آغاز می‌‏شود و گیاه‌خو‌اری را راهی برای تعالی اخلاقی انسان می‏‌دانست.
درون‏مایه‌‏ی آثار هدایت، موضوعاتی همچون ناسیونالیسم ایرانی، پرهیز از خرافات، مبارزه با استبداد و انتقاد از وضعیت اجتماعی و ی و نیز اخلاقیات است. او در نگارش کتاب‌‏های خود، از توصیفاتی واقع‏‌گرایانه استفاده می‏‌کند.
از میان آثار دیگر هدایت، می‏‌توان به «زنده به‌‏ گور» (مجموعه‌‏ی داستان کوتاه، 1309)، «پروین دختر ساسان» (نمایشنامه، 1309)، «اصفهان نصف جهان» (سفرنامه، 1311)، «سه قطره خون» (مجموعه‏‌ی داستان کوتاه، 1311) و «حاجی آقا» (داستان بلند، 1324) اشاره نمود.
هدایت در فروردین سال 1330 در آپارتمان اجاره‌‏ای خود در پاریس، با گاز خودکشی کرد. او پیش‌‏تر، در سال 1307 در رودخانه‏‌ی مارن فرانسه اقدام به خودکشی کرده، اما موفق نشده بود.
پیکر او در گورستان پرلاشز پاریس با حضور جمعی از دوستداران وی، به خاک سپرده شد. هدایت پیش از خودکشی، برخی از نوشته‌‏های چاپ‏‌ نشده‌‏اش را از بین برد.

 

 

همه کتابهای دسته بندی

نظرات کاربران

 
برای ثبت دیدگاه لطفا وارد نوار شوید.

نوار به شما کمک میکند که همیشه و همه جا با گوش دادن به کتاب صوتی، یاد بگیرید، شگفت زده بشوید و از وقت خود بهترین استفاده را ببرید.

 

    
مشخصات
آخرین جستجو ها